معنی گوش هدائن - جستجوی لغت در جدول جو
گوش هدائن
گوش دادن
ادامه...
گوش دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر گوش دادن
گوش دادن
گوش دادَن
گوش فرا دادن، گوش کردن، شنیدن
ادامه...
گوش فرا دادن، گوش کردن، شنیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر گوش دادن
گوش دادن
گوش افکندن، شنیدن، تسمع
ادامه...
گوش افکندن، شنیدن، تسمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر گوش دادن
گوش دادن
Listen
ادامه...
Listen
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر گوش دادن
گوش دادن
گوش دادَن
écouter
ادامه...
écouter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فرش هدائن
دشنام دادن
ادامه...
دشنام دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
هوا هدائن
به باد سپرده خرمن و زیر و رو کردن آن
ادامه...
به باد سپرده خرمن و زیر و رو کردن آن
فرهنگ گویش مازندرانی
توش هدائن
ضربه زدن، سرعت دادن
ادامه...
ضربه زدن، سرعت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
موس هدائن
مفعول شدن، مورد لواط قرار گرفتن
ادامه...
مفعول شدن، مورد لواط قرار گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
گلی هدائن
برای جلوگیری از چرا کردن دام، قطعه چوبی کوتاه را که به دو
ادامه...
برای جلوگیری از چرا کردن دام، قطعه چوبی کوتاه را که به دو
فرهنگ گویش مازندرانی
گال هدائن
سرخ شدن، گل انداختن
ادامه...
سرخ شدن، گل انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
موچ هدائن
نهیب زدن به اسب برای پریدن و یا حرکت سریع
ادامه...
نهیب زدن به اسب برای پریدن و یا حرکت سریع
فرهنگ گویش مازندرانی
شواش هدائن
هورا کشیدن، فریاد شادی سر دادن، دادن هدیه ی شاباش در عروسی
ادامه...
هورا کشیدن، فریاد شادی سر دادن، دادن هدیه ی شاباش در عروسی
فرهنگ گویش مازندرانی
پروش هدائن
دست مالی کردن، چیزی را میان دو کف دست مشت و مال دادن، چلاندن
ادامه...
دست مالی کردن، چیزی را میان دو کف دست مشت و مال دادن، چلاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
دوم هدائن
کنایه از: به دام انداختن گوسفند جهت دوشیدن شیر
ادامه...
کنایه از: به دام انداختن گوسفند جهت دوشیدن شیر
فرهنگ گویش مازندرانی
خاش هدائن
بوسیدن
ادامه...
بوسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جوش هادائن
پیوند دادن
ادامه...
پیوند دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
توک هدائن
گذاشتن چوب قیم در زیر شاخه های پرمحصول درخت
ادامه...
گذاشتن چوب قیم در زیر شاخه های پرمحصول درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
پیش هدائن
بالا آوردن، قی کردن، به جلو هل دادن
ادامه...
بالا آوردن، قی کردن، به جلو هل دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
پشو هدائن
پشو هدائن
ادامه...
پشو هدائن
فرهنگ گویش مازندرانی
پلوش هدائن
فرو بستن لب از سخن گفتن، واژه در ماهیت خود دارای بار معنایی.، چنگ مالی کردن، چلاندن، مچاله کردن
ادامه...
فرو بستن لب از سخن گفتن، واژه در ماهیت خود دارای بار معنایی.، چنگ مالی کردن، چلاندن، مچاله کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پاش هدائن
پخش کردن، پاشیدن
ادامه...
پخش کردن، پاشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
زور هدائن
نیرو وارد کردن، زور زدن
ادامه...
نیرو وارد کردن، زور زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویر گوش دادن
گوش دادن
گوش دادَن
듣다
ادامه...
듣다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویر گوش دادن
گوش دادن
گوش دادَن
mendengarkan
ادامه...
mendengarkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر گوش دادن
گوش دادن
گوش دادَن
सुनना
ادامه...
सुनना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر گوش دادن
گوش دادن
گوش دادَن
luisteren
ادامه...
luisteren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر گوش دادن
گوش دادن
گوش دادَن
ascoltare
ادامه...
ascoltare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر گوش دادن
گوش دادن
گوش دادَن
hören
ادامه...
hören
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر گوش دادن
گوش دادن
گوش دادَن
escuchar
ادامه...
escuchar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر گوش دادن
گوش دادن
گوش دادَن
слухати
ادامه...
слухати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر گوش دادن
گوش دادن
گوش دادَن
слушать
ادامه...
слушать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر گوش دادن
گوش دادن
گوش دادَن
słuchać
ادامه...
słuchać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر گوش دادن
گوش دادن
گوش دادَن
ouvir
ادامه...
ouvir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر گوش دادن
گوش دادن
گوش دادَن
להאזין
ادامه...
להאזין
دیکشنری فارسی به عبری